جدول جو
جدول جو

معنی دهن رود - جستجوی لغت در جدول جو

دهن رود
(دَ هََ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 37هزارگزی شمال باختری خوسف. دارای 180 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سه رود
تصویر سه رود
سه تار، یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهرود
تصویر دهرود
سازی که ده زه داشته باشد. می گویند باربد این ساز را می نواخته
فرهنگ فارسی عمید
(فُ)
دهی است از دهستان میان آب بخش بجستان شهرستان گناباد که در 9 هزارگزی جنوب خاور بجستان و 5 هزارگزی خاور راه شوسۀ عمومی بجستان به فردوس قرار دارد. جایی کوهستانی، گرمسیر و دارای 12 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و ارزن است. مردم این ده در زمستان به زین آباد میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ هََ جَ)
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. واقع در 9هزارگزی شمال خاوری قصبۀ بهار. سکنۀ آن 891 تن. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان هویان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد با 250 تن سکنه. آب آن از رود خانه خرم آباد و چشمه. ساکنان از طایفۀ ویس کرم هستند. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
سه تار است که طنبور سه تار بسته باشد و بعضی گویند چنگ، رباب و بربط است. (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ سِ)
نام رودی است در ایالت فارس: آب مسن از قهستان سمیرم و سیتخت برمی خیزد، آب بزرگ است و گذار اسب به دشواری دهد و در نهر طاب افتد طولش چهل فرسنگ باشد. (نزهه القلوب ج 3 ص 224)
لغت نامه دهخدا
(شَ بَ)
که دهان سوزاند به علت گرمی. که دهان را بسوزاند. سوزندۀ دهان. (یادداشت مؤلف).
- آش دهن سوز، آشی بس لذیذ که منتظرسرد شدن آن نشوند. آشی که از غایت خوش طعمی داغ و پف نکرده خورند. (یادداشت مؤلف).
- آش دهن سوزی نبودن، تعبیر مثلی، سخت مطلوب و مطبوع نبودن. (یادداشت مؤلف) :
بهر من بدتر از این روزی نیست
زندگی آش دهن سوزی نیست.
پژمان بختیاری
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان اربعه پایین (سفلی) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. واقع در 49هزارگزی جنوب فیروزآباد. سکنۀآن 284 تن. آب از رود خانه فیروزآباد تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است در شش فرسنگی میانۀ شمال مشرق بشکان. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین با 215 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
زاینده رود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : سپاهان، شهری عظیم است... و او را رودیست که آنرا زرن رود خوانند که اندر کشت و برز او بکار شود. (حدود العالم چ ستوده ص 140). روی الحسین بن خوانسار... تداو و ابماء زرن رود فان فیه شفاء کل داء... (محاسن اصفهان چ سیدجلال الدین تهرانی ص 5). رجوع به همین کتاب ص 9، 10، 16 و 55 و 56 و زاینده رود شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی بجنوب خوزستان و بیست فرسخ میانۀ جنوب و مشرق فلاحی است
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور، جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و شغل مردم آن زراعت و کرباس بافی است، و راه آنجا مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
نام محلی کنار راه رشت و پهلوی میان کورابجیر و طالب آباد در 366900 گزی تهران
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اردمه بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری طرقبه و 17 هزارگزی شمال شوسۀ عمومی مشهد به نیشابور، ناحیه ای است کوهستانی و معتدل، دارای 936 تن سکنه است که شیعی مذهب و فارسی زبانند، این ده از رودخانه مشروب میشود و محصولاتش غلات، بنشن، میوه جات و اشجار و اهالی به کشاورزی و کرباس بافی گذران میکنند، راه آن مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
موضعی در ((راست آب پی کوچک)) در سوادکوه مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 115 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
نام رودیست، سرچشمۀ آن بمغرب گردنۀ کندوان و شعب آن به طالقان رود
لغت نامه دهخدا
(دَهْ)
سازی است که باربد می نواخته و ده زه و وتر داشته است. (گنجینۀ گنجوی ص 68) :
حدیث باربدبا ساز ده رود
همان آرامگاه شه به شهرود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
سازی است از نوع طنبور که کاسه آن کوچکتر از تار است و به وسیله ناخن سبابه نواخته میشود. سه تار در قدیم دارای سه سیم بوده ولی اکنون چهار سیم دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهن بند
تصویر دهن بند
کسی که دهان خود یا دیگری را ببندد
فرهنگ لغت هوشیار
نهری که از رودخانه ی هراز آمل منشعب شود
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بیشه سر شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
دورو، مکار
فرهنگ گویش مازندرانی